پاورپوینت درس هجدهم هدیه های آسمان پایه چهارم دبستان چشمان هميشه باز (pptx) 23 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 23 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
درس
هجدهم هدیه
های
آسمان
پایه
چهارم
دبستان
چشمان
هميشه باز
بچّه ها تازه به کلاس آمده بودندکه معلّم وارد شد. بعد از کمی سکوت، رو به بچّه ها کرد و گفت:
«می خواهم فیلم بازدید از باغ پرندگان را به شما نشان دهم. » بچّه ها که از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شده بودند، بی صبرانه منتظر نمایش فیلم بودند. معلّم ادامه داد: «البتّه در مورد این فیلم با شما صحبت هایی دارم. امّا قبل از آن، بهتر است همه ی شما فیلم را ببینید. »
با شنیدن این سخن بچّه ها با تعجّب به یکدیگر نگاه کردند...
تصویر بچّه ها روی پرده افتاد.
آنها با دیدن خودشان شگفت زده شده بودند و با شور و هیجان فراوان یکدیگر را نشان می دادند.
فیلم زمان ورود بچّه ها به باغ را نشان می داد. بعضی آهسته وارد باغ می شدند و برخی دیگر با عجله چند نفر به دنبال هم می دویدند که ناگهان یکی از آنها سُرخورد و روی زمین افتاد.
یکی از بچّه ها به جای کمک، با دست او را نشان داد و زد زیر خنده! امّا یکی دیگر از بچّه ها دوان دوان به سمت او رفت و دستش را گرفت تا بلند شود.
سپس تصاویری از داخل باغ پخش شد؛ یکی از بچّه ها به دنبال طاووسی می دوید تا پر آن را بکند!
یکی دیگر نیز برای یک قوی سفید زیبا، تکّه ای پوست هندوانه انداخت. قوی بیچاره هم به خیال اینکه غذا برایش انداخته اند، آن را خورد. خوردن همان و گیرکردن در گلو همان!
بالاخره قوی سفید با هزار بدبختی توانست پوست هندوانه را از گلویش بیرون بیندازد. در این لحظه دوتا از بچّه های کلاس سرشان را پایین انداختند.
دوربین گوشه ی دیگری از باغ را نشان داد. دو نفر از بچّه ها همراه یکی از دوستانشان، که پایش شکسته بود و به سختی با عصا راه می رفت، حرکت میکردند و مراقب او بودند.
یکی از آنها به سمت آبخوری رفت و یک لیوان آب برای او آورد. در گوشه ی دیگر، چند نفر مشغول خوردن میوه و کیک بودند و پوست و زباله ی آنها را روی زمین می انداختند
.
صحنه ها یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند. هر چه از زمان فیلم می گذشت، صدای همهمه و خنده کمتر می شد.
همه غافلگیر و بعضی شرمنده شده بودند
!
بعد از پایان فیلم، معلّم رو به بچّه ها کرد و گفت:
«بچهّ ها! این تنها از یک ساعت از حضور ما در باغ پرندگان
بود که
دوربین های باغ آن را ثبت کرده بودند. در فیلم
اتفّاقات گوناگونی
افتاده بود؛ اتّفاقاتی که گاه سبب ناراحتی و گاه
سبب شادی
ما می
شد.
صحنه ها یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند. هر چه از زمان فیلم می گذشت، صدای همهمه و خنده کمتر می شد.
همه غافلگیر و بعضی شرمنده شده بودند
!
فراموش نکنیم اتّفاقات مختلفی که در
زندگی هر
روز ما پیش می آید نیز همین گونه است.
دوربین های دقیق تر و حسّاس تری هم
هستند که
هر لحظه از همه ی کارهای خوب و بد ما
تصویربرداری می کنند و آن فیلم ها در روزی
بزرگ به
همه ی ما نشان داده خواهند شد
در این هنگام، معلّم به سمت تخته رفت و روی
آن نوشت
:
منظور از دوربین های حساس و دقیق که اعمال ما را زیر نظر دارند چیست ؟